ازدواج یعنی انتخابِ مولای آزادیبخش
در فیلمی پدر به دختر میگفت: «نمیگذارم از کشور خارج شوی. هر وقت شوهر کردی، برو.» دختر گفت: «شوهر کنم که بروم زیر سلطه مردی مثل تو؟ هرگز!» این است بازنمایی خانواده و مخصوصاً پدر و شوهر در سینمای ما!
وقتی مفهوم آزادی درست معلوم نشود، شوهر کردن و خانواده داشتن و حجاب پوشیدن و اینگونه محدودیتهای ظاهری میشود مخالفت با آزادی؛ آنوقت هر گونه لاقیدی و لاابالیگری میشود نماد آزادی. غافل از اینکه اولی محدودیتهای حداقلی را پذیرفته تا از درون آزاد شود و دومی خودش را با بیحجابی و بیخانوادگی محدود کرده به زندانِ نفس.
اگر ازدواج را کامل فهمیده بودیم، با افتخار میگفتیم زن با انتخاب «ولی» دارد خودش را آزاد میکند چون که اصلاً ولایت رهاییبخش است:
کیست مولا؟ آنک آزادت کند بند رقیت[1] ز پایت برکند[2]
انسان ذاتاً عاشق آزادی است و انسانِ آزادیبخش را هم دوست دارد. پس زن، چنین مردِ آزادیبخشی را انتخاب خواهد کرد.